حرم رسول الله(1)

سرانجام توفيق ورود به حرم رسول الله را يافتم.هتل من در شمال غربي مسجدواقع بود كه با ورود به مسجد بايد كل مسجد را طي مي كردم تا به مدفن وحرم پيامبردر جنوب شرقي حرم برسم با هرقدمي به جلو قدمي در تاريخ به عقب مي رفتم وارد دنيايي مي شدم از جنس تاريخ وارد حريم مردي تاريخ ساز كه مركز حكومتش در كنار منزل ساده اش بود.سراي نزديكانش وخوابگاه يارانش و محل عبادتش همه وهمه به ساده ترين شكل ممكن دركنار يكديگرقرار داشت آنچنان زندگي مادي و معنويش هماهنگ كه تو گويي اين تقسيم بندي از پايه و اساس اشتباه و بي معني است.
وسواس عجيب اين قوم در نوسازي و باز سازي همه چيز هيچ نشاني از آن سادگي و محل زندگي پيامبر باقي نگذاشته بود بناچار در هر قدمي بجلو به ياري محفوظات تاريخيم بدنبال جاي پاي پيامبر بودم.آنچه می دانستم این بود که مسجدالنبي در آغازبنايي بسيار ساده داشته و در ساختن بناي اين مسجد شخص پيامبر (ص) شركت داشتند صحن مسجد را با ريگ سياه فرش كرده بودند و سقف آنرا از الياف خرما و ستون‌هاي ازتنه درختان نخل، تنها ديوار اطراف آن از سنگ و خاک تشکيل شده بود و خانة اصحاب در اطراف آن بود که دربهايي از آنها به مسجد باز مي‌شد . در سال سوم هجرت، قبل از جنگ احد، به دستور پيامبر همه دربهاى خانه‏هابه جز درب خانه حضرت فاطمه و على به مسجد بسته شد . در حال حاضر مسجد النبی هفت ورودی اصلی و در مجموع هشتادویک درب دارد.
دربهای چهارگانه حرم مطهر هم چنان محفوظ باقيمانده‌اند كه دودرب در قسمت غربی به نامهای باب السلام و باب الرحمة که نامگذاري اين درب برگرفته از حكايتي از پيامبراست که به درخواست شخصي که از اين درب وارد شده بود، از خداوند طلب نزول باران نمود و پس از هفت روز نيز طبق درخواست همان شخص تقاضاي قطع باران فرمود. دو درب در قسمت شرقی به نامهای باب الجبرئيل كه اين درب، مدخل ورودي رسول خدابوده و از مهم ترين دربهاى مسجدالنبى است از آن جهت كه مأمور وحى از اين راه به حضور حضرت شرفياب مى شد و نزول وحى مى نمودو باب النساء كه زنان غالباً از اين در داخل مسجد مي شدند.همچنين باب بقیع از درب های جديد بخش شرقي مسجد است که روبروی قبرستان بقیع می باشد.
در مسیر من به سمت جنوب بعد از گذر از دومین حیاط داخلی و رسیدن به مسجد قدیم ابتدا به ايوان صفه یامحل اصحاب صفه می رسم که پيش از آن كه قبله از بيت المقدس به طرف كعبه تغيير كند محراب پيامبر در ناحيه شمال مسجد بودو پس از تغيير قبله به دستور حضرت ، آن قسمت را مسقف كردندومكانى براى سكونت مسلمانان مهاجر و بى پناه گرديد.اكنون سكو و ايوانى است در مسجدالنبى ودر مدخل باب جبرئيل به ارتفاع تقریبا چهل سانتيمتر از كف مسجد و به مساحت نودوشش متر مربع به طول دوازده و در عرض هشت متر كه تلاوت قرآن واقامه نماز را در اين جا مستحب شمرده اند . افرادي مانند بلال، ابوذر، مقداد، حذيفه و... از اصحاب صفّه بوده‏اند .

با گذر از ايوان صفه در سمت راست ماذنه بلال مرا به گذشته می خواندهنگامي که پيامبر گرامي به بلال حبشي فرمود، براي اعلام وقت نماز اذان بگويد و وي بر ديوار جنوب غربي مسجد اذان گفت. زماني که پيامبر به توسعه مسجد پرداخت، اين مکان درون مسجد قرار گرفت. بعدها به ياد بلال حبشي، ماذنه يي زيبا از سنگ مرمر سفيد به ارتفاع دو مترساختند که هم اکنون دراوقات پنجگانه بر آن اذان مي گويند. ازاینجا دیگر می بایست قدم به قدم به دنبال نشانهای باشم که شرف وجود پیامبر آنجا را متبرک نموده است.

و در سمت چپ ايوان صفه محراب تهجد و خانه حضرت فاطمه زهرا ودر ادامه خانه و مرقد مطهر پيامبر واقع گردیده است.هنگامي که از باب البقيع وارد مسجد نبوي مي‌شويم، در سمت راست ديواره حجرة شريف نبوي که مرقد مطهر پيامبر در آنجا قرار دارد به چشم مي‌خورد. در داخل اين قسمت که با ضريحي به رنگ سبز، پوشيده شده حجره‌هاي کوچکي به نام همسران پيامبر وجود داشته با ساختماني بسيار ساده و بي پيرايه. ابتدا دو حجرة کوچک و مربعي شکل براي سوده و عايشه از خشت و چوب و برگ نخل ساخته شد. پس از آن براي ساير همسران پيامبر حجره‌هاي ديگري، در امتداد اين حجره‌ها ساخته شد که به سمت باب جبرئيل تا خانه حضرت فاطمه ادامه داشته است. چهار خانه از آنها از خشت بوده‌اند با سقف‌هايي از تنه نخل و پنج خانة ديگر از برگ خرما و اندود شده به گل بوده‌اند. سقف خانه‌ها به قدري کوتاه بوده که دست به آنها مي‌رسيده است، اين خانه‌ها تا نَود سال پس از رحلت پيامبر به همان حال باقي بوده است كه در توسعه هاي انجام گرفته بطور كامل تخريب گرديده.مرقد مطهر رسول خدا در حجرة عايشه قرار دارد و ديواري پنج ضلعي در اطراف آن کشيده شده و اکنون محدودة حجره‌شریفه که مرقد نيز در داخل آنها قرار دارد دویست و چهل متر مساحت دارد و اطراف آن را ضريحي شبکه‌اي سبزرنگ پوشانده که از منافذ آن تنها مي‌توان نظاره‌گر داخل آن بود.ضريح پيامبر داراى چهار در است به نامهاي باب تهجد، در شمال وباب فاطمه، در شرق وباب وفود، در غرب وباب توبه يا باب رسول، در جنوب.







خانه حضرت فاطمه زهرا ( س )
قول مشهور آن است كه اين خانه همان خانه‌اي بود كه پيامبر ‌ هر صبح دو دست خويش را بر طرفين درب مي‌گذاشت و سلام بر اهل بيت مي‌داد. و مي‌فرمود: وقت نماز هست.همچنين نقل است حضرت علي فاطمه را شبانه در منزلش دفن كردو قبرش در كنار باب مسجد است. اين خانه دو درب داشت كه يك در كنار ستونهاي وفود و حرس و به مسجد باز مي‌شد و حضرت هنگام نماز از آن وارد مسجد مي‌شدند و درب ديگري (كه بعد از رحلت پيامبر آتش زده شد)هم به بيرون مسجد باز می­شد. از اين خانه در اكثر روايات شيعه و سني با عنوان «بيت‌ فاطمه» يا «حجرة فاطمه» ياد شده است.

روضه نبوى، روضه شريفه، روضه مطهره، روضه رسول، روضة النبى
از خانه پيامبر تا خانه حضرت فاطمه به سمت شمال و تا منبر پيامبر از سمت غرب مجموعاً به مساحت سيصد وسي متر مربع به طول بيست ودو متر و عرض پانزده متر در مسجدالنبي محل روضه است. پيامبر فرمودند: بين منزل و منبر من باغي از باغهاي بهشت است كه اكنون بهترين نشانه آن رنگ سبز فرشهاي آن وازدحام جمعيت براي اقامه نمازمي باشد.






منبر پيامبر

اولين منبري كه براي پيامبر ساخته شد، سكويي از گل بود که پيامبر بر روي آن سخنراني ميکردند، ولي اكنون منبري يكپارچه از سنگ مرمر نفيس، كه حدود چهارصد سال پيش ساخته شده به جاي منبر پيامبر نصب گرديده است.

سراي پيامبر



دگر روز بعد از نماز صبح باهمراه ديروزم عازم قراري جهت عكاسي از هتلي مشرف به حرم رسول الله و بقيع شدم.و براي اولين بار ديده بر خانه پيامبر گشودم.خانه اي كوچك ولي تاريخ ساز خانه اي كه مدفن پيامبر شد و ماندگار نمي دانم كه اگر اينجا مدفن رسول الله نبود با اين قوم ضد تاريخ تاكنون جز خياباني با اسفالت سياه يا تنها مسجدي با سنگ فرش سفيد چيز ديگري براي نظاره باقي مي ماند.آنچه در افق ديدم قرار داشت زيبا بود و پر جاذبه سمت راستم بقيع بود باسيل مردم به زيارت آمده وديگر سوي سراي پيامبر




و من گم گشته اي ميان ديروز و امروز شايد اينجا دري بود ميان دنياهاي موازي كه هر لحظه در جهاني سير ميكردم و تنها بند من به دنيا خودم صداي همراهانم بود كه هراز گاهي سكوت را مي شكست و مرا به خود مي آورد.آنچه كه گذشت تمامي حسي بود متفاوت كه مرا توان بيان نيست شايد بتوان گفت از دريچه اي ديگر كوتاه زماني صحن و سراي پيامبر را ديدم و فاصله نزديك ميان مرگ و زندگي.


- بقیع هم‌اینک مدفن ۴ امام شیعه (امام حسن مجتبی، امام سجاد، امام باقر و امام صادق) است. همچنین قبر بیشتر زنان پیامبر و نیز عباس عموی پیامبر و فاطمه بنت اسد، مادر امام علی و برخی دیگر از بزرگان در این قبرستان قرار دارد.رسول الله برخی از شهدای اُحُد و نیز فرزندش، ابراهیم، را در آنجا دفن کرد و به این ترتیب بر شرافت آن افزود.

مدينه سرزمين مساجد

يثرب اولين پايتخت اسلام كه پس ازهجرت تاريخ ساز پيامبربه مدينه تغييرنام يافت شهري با شبهاي روشن وبا مساجد بي شمارش كه هريك بر مبنا رويدادي بنا گرديده اند.و من مسافري در نوسان ميان حال و گذشته .
سفر شبانه من در مدينه از مسجد شجره كه یکی ازميقات ونقطه آغازین حرم است آغاز شد مكاني كه حجاج در آخريين روزاقامت در مدينه در آنجا محرم مي شوند وراهي زيارت خانه خداميگردند مسجدي پر هياهووشلوغ در طول روزوزيبا وآرام در انتهاي شب با معماري متفاوت و تلفيق زيباي از سبزي گياهان و سفيدي ديوارهاي غرق در نور






مسجد قبا مسجدي پرابهت و پر فضيلت كه ملقب به اولين مسجدجهان اسلام است در مكاني به همين نام كه در هنگام ساخت آن پيامبر شخصاً خشت‌ها آنرا به دوش می‌کشیدوهنگام تغييرقبله خود محراب جدید آن را به سوی کعبه ساخت. پیامبر پس از سکونت در مدینه نیزهر هفته،گاه روزهاى شنبه و گاه دوشنبه گاه سواره و گاه پیاده به آنجا می‌رفت و در آن نماز می‌خواند. او همواره بر فضیلت و شرافت این مسجد تأکید می‌کرد آن حضرت درباره نماز خواندن در مسجد قبا فرمود: «كسى كه خود را در خانه‏اش تطهير كند،آنگاه به مسجد قبا در آيد و دو ركعت نماز بخواند،ثواب يك عمره را برده است.»

بنا به نقل روايات بسيار،مسجد قبا مصداق آيه‏ 108 و 109 سوره توبه مى‏باشد.اين آيه اشاره به اين نكته‏كه اين مسجد از روز نخست بر پايه تقوا ساخته شده و لذا سزاوار است تا رسول خدا نه در مسجد ضراركه در اين مسجد نماز بگزارد.به دليل نزول همين آيه در شان مسجد قبا،در آن زمان مسجد قبا را به نام‏«مسجد التقوى‏»مى‏شناختند.

مسجد ضراركه آن هم در قبا بوده و اساس آن بر پايه نفاق ساخته شد.وپیامبر(ص) دستور دادند که مسلمانان مسجد مزبور را آتش بزنند، و بقایای آن را نیز ویران کنند.

چاه اريس چاه مزبور را به نام‏«بئر اريس‏»،«بئر خاتم‏»و«بئر النبى‏»هم مى‏نامند محل آن در غرب مسجد قبا بوده، آب شور آن با آب دهان مبارك رسول الله گوارا گرديده محل افتادن خاتم رسول خدادر زمان عثمان و توسط وى در آن چاه است كه هرچه جستند آن را نیافتند.





ولي اكنون نه نشاني از محل چاه وجود دارد و نه اشارهاي به آن به اميد روزي كه اين قوم بتوانند تفاوت ميان تاريخ و اماكن تاريخي با اعتقادات را درك كنند.

مساجد سبعه يا مساجد هفتگانه.

شهرت هفت مسجد در شمال غربى مدينه در دامنه و بالاى كوه سلع در منطقه غزوه خندق (احزاب). اين مساجد را به يادبود افرادى كه در آن جا در سنگر بوده اند و يا نماز خوانده اند ساختند. از اين ميان شش مسجد فتح (احزاب)، مسجد على، مسجد فاطمه، مسجد سلمان، مسجد ابوبكر، مسجد عمر (يعنى مساجد سته) در اين منطقه مشخص اند و هفتمين مسجد را برخى مسجد عثمان مى دانند (كه تخريب شده) و بعضى مسجد ذوقبلتين








مسجد ذوقبلتين

مسجدي كه پيامبر بسوي دوقبله نماز گزارد .پيامبرهمواره از خداوند مى خواستند تا مسلمانان را از سرزنش يهود در پيروى از قبله آنان يعنى بيت المقدس برهاند. رسول خدا صلى الله عليه وآله هرگاه به نماز مى ايستادند، منتظر بود تا خداوند دعاى ايشان را مستجاب كند.به روايتى روز دوشنبه نيمه ماه رجب در شانزدهم يا هفدهمين ماه از هجرت ، ميان نماز ظهر، آيات تغيير قبله بر پيامبر صلى الله عليه وآله نازل شد: قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة ترضاها فول وجهك شطر المسجد الحرام ،...آن حضرت هنگام نزول اين آيات ، در حالى كه دو ركعت از نماز ظهر را اقامه فرموده بودند، به صورت نيم دايره اى برگشته و رو به سمت جنوب نمودند.با اين چرخش 160 درجه اى ، مردان در مكان زنان يعنى صفوف عقب و زنان در مكان مردان يعنى در صفوف جلو واقع شدند و همراه رسول خدا صلى الله عليه وآله دو ركعت نماز باقى مانده را به سوى مسجد الحرام اقامه كردند.



سفر به سرزمين وحي

سفري كه فقط بايد دعوت شده باشي سفري عجيب زيبا مرموز و دوست داشتني




مسجد رسول الله

سفر من به سرزمين حجازبراي انجام حج عمره در اواخرماه رجب از مشهد به مدينه شروع شد. اولين بار كه وارد مسجد پيامبردرمدينه شدم به هنگامه آغاز نماز مغرب در مسجدرسول الله بود .نماز بروي سنگ فرشهاي سفيد و داغ صحن مسجد وسجده برآن سردردي كه ساعتي پيش شروع شده بود را از من گرفت. بعد از نماز با اتفاق دوست عزيزي كه كارت دعوت اين سفر را به دست من داده بود وهمراه روز اول من دراين اولين ديدار وارد مسجد شدم فضايي بزرگ زيبا و متفاوت ,هر چه به سمت منزل پيامبر و مدفنش نزديكتر ميشدم قدم هايم ناخواسته كندتر مي شد و تا جاي كه ديگر توان حركت از من گرفته شد و ايستادم تا نماز شكري به جاي آورم به سلام نماز رسيدم وبه السلام عليك ايهاالنبي والرحمته الله وبركاته ...ديدم پيامبري كه سالها شهادت به رسالتش مي دادم و اكنون سلامش گفتم در چند قدمي خانه اش نشسته ام اشك در چشمانم نشست سرم را كه بر گرداندم مهدي عزيزرا با ليوان آب گوارا زمزم در كنارم ديدم صورتش را بوسيدم وفقط به او گفتم مرا كجا آورده اي و اشك از ديدگانم جاري شد اشكي كه سر ايستادن نداشت اشك بود و آرامش و شوق ... اشكي به زلالي آب متبرك زمزمي كه در دست داشتم دل از دست داده بودم. در فضاي مسجد شناور بودم واحساس بي وزني وسبكي كه تا كنون تجربه نكرده بودم .. به نمازي ديگر نشستم تا شايد به خود آيم ... بعد از نماز بسمت جلو مسجد و مدفن رسول الله راه افتاديم ولي ديگر نه مي خواستم ونه مي توانستم جلوتر بروم ظرف وجودم لبريز شده بود توان دريافت هيچ چيزه جديدي را نداشتم به همراه عزيزم گفتم امروز مرا بس است و با هم از مسجد خارج شديم .